روزی بهلول در حالی که داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردانش می گوید :من امام صادق (ع) را قبول دارم اما در سه مورد با او کاملا مخالفم !یک اینکه می گوید :خداوند دیده نمی شود پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد.دوم می گوید :خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد.سوم هم می گوید : انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد.بهلول تا این سخنان را از استاد شنید فورا کلوخ بزرگی به دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد و آنرا شکافت !استاد و شاگردان در پی او طراحی وبلاگ در 10 ثانیه...
ما را در سایت طراحی وبلاگ در 10 ثانیه دنبال می کنید
برچسب : طراحی,وبلاگ,ثانیه, نویسنده : hashmzahi4113 بازدید : 114 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 0:22